ردخون؛ روایتی هنرمندانه از خیانت و جنایت های منافقین-راهبرد معاصر
به بهانه انتشار اپیزود دوم فیلم ماجرای نیمروز در شبکه خانگی

 ردخون؛ روایتی هنرمندانه از خیانت و جنایت های منافقین

فیلم ردخون نگاهی مستند گونه به خیانت و جنایت های منافقین نسبت به وطن وحتی نیروهای خود و عملیات مرصاد دارد که از زاویه دید نیروهای امنیتی و برخی افراد سازمان منافقین هنرمندانه روایت می شود.
احسان رشیدی؛ منتقد فیلم
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۱ - ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ - 2020 May 01
کد خبر: ۴۱۷۹۲

 ردخون؛ روایتی هنرمندانه از خیانت و جنایت های منافقین

 

به گزارش راهبرد معاصر؛  ماجرای نیمروز: رد خون، دنباله فیلم سینمایی ماجرای نیمروز به کارگردانی محمدحسین مهدویان، تهیه‌کنندگی سید محمود رضوی و نویسندگی حسین تراب نژاد و ابراهیم امینی محصول سال ۱۳۹۷ در ژانر تریلر است. این فیلم در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و با نامزدی در ۱۲ رشته این جشنواره، توانست ۳ سیمرغ بلورین بدست آورد.

 

در شخصیت های اصلی کمال و صادق و مسعود حفظ شده و رحیم و حامد از فیلم حذف شده اندو افشین( محسن کیایی) شوهر خواهر کمال (بهنوش طباطبایی)و زن عباس زریباف(هستی مهدوی فر) اضافه شده است .

 

در بازی ها جواد عزتی در نقش صادق،  درخشان ظاهر شده و هستی مهدوی نیز در نقش خود خوب ظاهر شده و توانسته نقش را تثبیت کند ولی محسن کیایی در نقش افشین خیلی ضعیف ظاهر شده و نتوانسته نقش را از آن خود کند و همان کلیشه های طنز و کمدی قبلی خود را دارد برعکس جواد عزتی که در هر نقش یک چهره جدید از خود بروز می دهد و سیمرغ بلورین در دو فیلم او نادیده گرفته شد. بهنوش طباطبایی نیز بازی متوسطی ارائه می دهد.

 

کمال، هادی حجازی فر نسبت به ماجرای نیمروز بازی متوسط  تری  را ارائه می دهد و بازی او در حال تبدیل شدن به کلیشه است و از ماجرای نیمروز که بازی او هم سطح جواد عزتی بود چند پله پایین تر است،  در رد خون همه بازی ها تحت تاثیر بازی قدرتمند جواد عزتی هستند که در جشنواره فجر نادیده گرفته شد، در تغییر تحولات شخصیتی، کمال دچار غرور شده و این دیالوگ دائم در حال تکراربود که من موسی خیابانی را زدم و تاکید بر غرور حاکم بر شخصیت کمال است و در سکانس پایانی نیز افشین و کمال اسلحه خود را زمین می گذارند و فقط صادق در سکانس پایانی باقی می ماند گویی تنها اوست که از آرمان های امام و انقلاب دفاع می کند.

 

شخصیت مسعود در روند داستان همان شخصیت ماجرای نیمروز، انسانی که سریع اعتماد می کند و به توابین فرصت می دهد و منافقین از این گونه تفکر هراس داشتند  و او را به شهادت رساندند.

 

 ردخون روایتی هنرمندانه از خیانت و جنایت های منافقین

 

منافقین در طول تاریخ معاصر انقلاب

منافقین در کارنامه جنایت بار خود در دهه شصت ترور 17 هزار مردم مظلوم ایران را در پرونده ننگین خود ثبت کرده اند، تغییر رویکرد منافقین از فاز سیاسی به نظامی منجر به ترور،  بمب گذاری و ایجاد رعب و ناامنی در جامعه شد و بالطبع مردم در مقابل این پدیده تروریستی وارد میدان شدند و این نقطه پایان جولان سیاسی و عوام فریبی منافقین و فروریختن دیوارهای پوشالی دفاعی و هجومی آنها بود و تمام جغرافیای کشور برای آنها ناامن شد، خروج از کشور به امید حمایت دشمنان انقلاب اسلامی راهکار جدید سرکردگان فاسد در دستور کار آنها قرار گرفت، با توجه به رویکرد نظامی و ضد امنیتی سازمان و ترغیب اربابان غربی آنها با پیوستن به صدام زنجیره خیانت و وطن فروشی و مزدوری خود را تکمیل کردند.

 

در سال 67 ارتش صدام با بازپس‌گيري اغلب مناطقي كه طي سال‌هاي گذشته و به دنبال عملیات های رزمندگان اسلام از دست داده بود، مي‌رفت تا با اقدامات بعدي، صحنه نبرد را بيش از پيش به نفع خود تغيير دهد، پذيرش قطع‌نامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل از سوي ايران - در تاريخ1367/4/27   - موجب گرديد ارتش عراق در اقدامي شتاب زده طی یک عملیات سراسری در مناطق عملیاتی غرب و جنوب را آغاز کرد، منطقه خوزستان را بار ديگر مورد هجوم گسترده قرار داده و تا جاده اهواز - خرمشهر پيش‌روي كند و خرمشهر را نيز در معرض تهديد قرار دهد. اين تهاجم عراق - كه دو بار ديگر نيز تكرار شد - با مقاومت شديد ایران  خنثي و ارتش عراق تا مرز عقب رانده شد. به اين ترتيب، دشمن در حالي كه از تصرف خوزستان نااميد شده بود، با استفاده از فضای ایجاد شده در محور قصر شیرین، سرپل ذهاب و هموار شدن مسیر عبور منافقین، تهاجم ديگري را در تاريخ 3 /5 /1367 از طريق محور مذکور با به‌‌كارگيري نيروهاي سازمان منافقين آغاز كرد و در حالي كه اغلب يگان‌هاي ايران در جبهه جنوب مستقر بودند با استفاده گسترده از بمباران هوایی و شیمیایی خطوط پدافندی، شهرها و روستاهای مسیر حرکت منافقین  تا تنگه چهار زبر (بين اسلام آباد و كرمانشاه) پيش‌روي كرد. منافقين، حدود 30 تيپ رزمي براي تهاجم خود به خاك ايران تشكيل داده بودند. هر تيپ 170 تن نيروي رزمي (20 زن و 150 مرد) در اختيار داشت كه به همراه نيروهاي پشتيباني به 280 تن مي‌رسيد و داراي دو گردان پياده، يك گردان تانك، يك گردان ادوات و يك گردان اركان و پشتيباني رزم بود. تعداد كل نيروي رزمنده نيز حدود 5200 تن و نيروي در صحنه به حدود 7000 تن مي‌رسيد. تجهيزات منافقين نيز عبارت بود از: 120 دستگاه تانك سبك كاسكاويل برزيلي، 40 دستگاه نفربر پی.ام.پی، 30 قبضه توپ 122 ميليمتري، حدود 240 قبضه خمپاره، 1000 قبضه آرپي‌جي هفت، 700 قبضه تيربار، 20 قبضه تفنگ 106 ميليمتري، 60 قبضه مسلسل دوشكا و حدود 1000 دستگاه خودرو.

 

 ردخون روایتی هنرمندانه از خیانت و جنایت های منافقین

 

منافقین با این تجهیزاتی که صدام با کمک کشورهای اروپایی و آمریکایی در اختیار آنها قرار داده بود  احساس می کردند که کاری که صدام  با پشتیبانی تمامی کشورها در طول 8 سال از انجام آن ناتوان بود، آنها می توانند در چند روز انجام دهند، داستان فیلم مربوط به روزهای پایانی جنگ تحمیلی است که منافقین با پشتیبانی تمام عیار زمینی و هوایی ارتش صدام با عبور از شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب، کرند غرب وارد اسلام آباد غرب شدند،  منافقین با ورود به اسلام آباد وحشیانه ترین جنایات را انجام دادند، آنان در شب ورود به اسلام‌آباد، در بیمارستان امام‌ خمینی(ره) مجروحان را قتل عام می‌کردند و به گفته خانم ایران ترابی پرستار جنگ: بخش کودکان را آتش زدند و مادران را کشتند . ( این سکانس در فیلم ماجرای نیمروز رد خون کامل به نمایش در نیامد) و جنازه ها و زخمی ها را زنده زنده سوزاندند واعدام های دسته جمعی را انجام دادند، با ادامه پیشروی منافقین به سمت کرمانشاه در تنگه چهارزبر به سد رزمندگان اسلام برخورد می کنند و زمین گیر می شوندو عملیات مرصاد به عنوان آخرین عملیات رزمندگان اسلام با نابودی کامل ارتش به اصطلاح آزادی بخش منافقین، جنگ تحمیلی را با پیروزی درخشان و تمام کننده و ناامید شدن استکبار جهانی خاتمه می دهند.

 

دو دیدگاه درباره فیلم ماجرای نیم روز رد خون وجود دارد

تطهیر منافقین و دیدگاه دیگر واقعیات مرصاد و نشان دادن خباثت های منافقین است که به هردو دیدگاه می پردازیم:

 

دیدگاه اول:  برخی نظرات  به تطهیر منافقین در رد خون: زن عباس زریباف نقش خاکستری دارد و هنگامی که از ناحیه پا به شدت مجروح شده دچار تزلزل روحی است در حالی که منافقین به علت جنایاتی که نسبت به مردم خود انجام داده اند و از سویی شستشوی مغزی آنها و پی بردن به راه بدون بازگشتی که انتخاب کرده اند ناچار به پافشاری در مسیر باطل خود هستند و از تسلیم شدن یا بازگشت به آغوش میهن وحشت دارند چرا که همراهی با صدام تیر خلاص به سازمان محسوب می شود، در چند سکانس هستی مهدوی فر در نقش همسر زریباف سست عنصر و بیننده با اوهمراهی می کند و این خنثی بودن برتطهیر منافقین کمک می کرد وچهره خاکستری از آن ها به نمایش می گذاشت و حوادث بیمارستان، در سکانسی که جنازه هارا می سوزانند یکی از آن ها زنده است و عباس زریباف به حالت دلسوزی می گوید به او تیر خلاص بزنند، درصورتی که این گونه نبوده آنها حتی به بخش کودکان بیمارستان نیز رحم نکردند و آنجا را هم به آتش کشیدند  و کودکان آن بخش نیز در آتش سوختند.

 

دیدگاه دوم:  همین که اصل داستان مرصاد و سربازان گمنام روایت شده مهم ترین نکته است و مظلومیت شهدای مرصاد به زیبایی روایت شده و به گوشه ای از جنایات منافقین مانند بیمارستان امام خمینی اسلام آباد غرب و عملیات های شناسایی که مردم از آن اطلاعی نداشتند و  روایتی از نفوذ را به نمایش می گذارد گوشه ای از تاریخ است  که مکتوم مانده بود و مهدویان مستندوار داستان را روایت می کند، در سکانس هایی از فیلم به موضوع استفاده ابزاری از حضور زنان و فروپاشی کانون خانواده و ازدواج سازمانی می پردازد ، گرفتار شدن زنان در حلقه نامشروع ازدواج سازمانی به عنوان عنصر اثر گذار در تهییج روحیه مردان سازمان از بهره برداری پلید منافقین از کادر خود پرده بر می دارد  لذا می شود کاستی های روایت این حماسه عظیم را که در یک فیلم سینمایی قابل طرح نیست نادیده گرفت،  می شود و به اصل داستان که شهدای سربازان گمنام که غریبانه و شجاعانه برای امنیت کشور و مردم جانفشانی می کنند را به نمایش می گذارد توجه و مداقه بیشتری نمود،  روایت اصلی ماجرای نیمروز و رد خون ادای دینی است به صادق ها و مسعودها که تا آخر پای آرمان های امام باقی ماندند و مانند مسعود روایت ردخون به شهادت رسیدند.

 

 ردخون؛ روایتی هنرمندانه از خیانت و جنایت های منافقین

 

 نکته بعدی اینکه بعضی منافقین برعقیده خود ثابت قدم نبوده و توسط روستاییان منطقه اسلام آباد غرب اسیر شده اند پاسخ این سوال را که برخی از اعضا سازمان به دستور مسئولین مبنی برخوردن سیانور قبل از اسارت عمل نکرده اند را می توان بازخورد شکست مفتضحانه منافقین و برباد رفتن رویای فتح تهران ارزیابی کرد، رها شدن اجساد منافقین از تنگه چهارزبر تا سرپل ذهاب و فرار فرماندهان، انهدام گسترده ماشین جنگی سازمان و فروپاشی سازمان رزم آنها روحیه باقیمانده نیروها که به صورت پیاده در مسیر بازگشت به عراق بودند را متزلزل نموده و راهی جز تسلیم در مقابل خود نمی دیدند و مقاومت های پراکنده نیز به کشته شدن توسط مردم می انجامید.

 

جمع بندی

ماجرای نیمروز رد خون فیلمی قابل تامل در ژانر دفاع مقدس و تنها فیلمی است که به عملیات مرصاد و حوادث دهه شصت می پردازد، تولید آثار سینمایی با موضوع مهم  جنایات منافقین و خیانت نابخشودنی آنها در همراهی صدام علیه مردم خود که به شهادت بهترین فرزندان این کشور انجامید از زوایای مختلف،  یک ضرورت انکار ناپذیر و یک رسالت فرهنگی  تاریخی و انقلابی است،  امروز در حالی که شاهدین سقوط اخلاقی و انسانی منافقین و رزمندگان مرصاد و خانواده های شهدای بیمارستان اسلا آباد غرب زنده هستند و آن روزهای سخت را روایت می کنند مزدوران فرهنگی دشمن دست به کار شده اند تا جای شهید و جلاد را عوض کنند و با تولید فیلم، کتاب، مقاله، سرمایه گذاری در فضای مجازی یک تحریف بی شرمانه را در تاریخ معاصر رقم بزنند، وقتی می خواهیم به موضوع هفده هزار شهید ترور و علیه وطن خود جنگیدن آنهم همراه و همدست شدن بادشمن بیگانه بپردازیم قطعا فضای بسیار وسیعی برای کار در مقابل ما قرار دارد و بالطبع طیف های گسترده تری می بایست وارد این میدان شوند و با شهیدان و ایثارگران دوران انقلاب اسلامی و عملیات مرصاد هم سنگر شوند.

 

 

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده